مستور گشت رویش زیر نقاب نیمی گویی که منکسف شد از آفتاب نیمی چون برگ لاله را هر لخت دلی ز داغت خون گشته است نیمی، گشته کباب نیمی در حیرتم که چون رفت از خط تمام حسنش بایست گردد آن رو بی آب و تاب نیمی در دور رخ خط او نام خدا چو ماه است بیرون ابر نیمی، زیر سحاب نیمی از لطف و قهرش امشب پیمانهٔ دل من نیمی پر از شراب است پرخون ناب نیمی جویا شب وصالش نصف دلت شده خوش بنمود چهره اما از بس حجاب نیمی جویای تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/102959