مست می و ساقیم تا نفسی باقی است با می و ساقی مرا کار بسی باقی است گر دلم از دست رفت بهر نثار رهت شکر که بر جان هنوز دست رسی باقی است خیز و گل عشق چین کز چمن زندگی تا مژه بر هم زنی خار و خسی باقی است پیر شدیم از جهان دست زجان شسته ایم نیست بجز دیدنت گر هوسی باقی است مرغ نشاطم پرید جز تن زارم نماند هرکه بپرسد ز من گو نفسی باقی است نام تو اهلی ز عشق زنده بود تا ابد بی صفت عشق کی نام کسی باقی است اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103256