به عقل در ره عشق تو خانه نتوان ساخت که هرچه عقل بنا کرد عشق ویران ساخت فرشته بر دل جمع منش حسد بودی رخت به زلف پریشان مرا پریشان ساخت به دست فتنه گریبان من از آن شوخست که اشک لعل مرا تکمه گریبان ساخت عزیز من به سهی قامتان یوسف رخ نظر مکن که مرا خوار عشق ایشان ساخت چو کبک مست مرو غافلانه ره اهلی که دام حادثه صیاد فتنه پنهان ساخت اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103288