خندید گل و غنچه شکفت و چمن آراست آن غنچه پژمرده که نشکفت دل ماست با خار غمم خار گل ای مرغ چمن چیست کاین خار من اندر جگر و خار تو در پاست از کوی حبیبم سوی گلزار مخوانید گلزار من آنجاست که دلدار من آنجاست گلگشت چمن بر دل آزاده بود خوش مرغان چمن را بگل و سرو چه پرواست اهلی چو توان در قدم یار سر افکند فرصت شمر اکنون که سرانجام نه پیداست اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103345