دل کباب ز خوناب دیده بد نام است بسوختیم و هنوز از تو کار ما خام است اگر نه مهر تو می ورزد آفتاب چرا ملازم سر کوی تو صبح تا شام است بیا و جرعه مستان غم به رغبت نوش که صاف شیشه افلاک درد این جام است غرور حسن ببین و نیاز عشق که ما دعای خیر کنیم و جواب دشنام است ادب ز کف مده از امتحان عشق بترس که خاصه بهر همین شیوه عاشقی عام است کسی که طالب گنج وصال شد اهلی اگر نه در دهن اژدهاست ناکام است اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103359