تاخار عشق در جگر من شکسته است هر گل که هست در نظر من شکسته است شوخی که بسته بود در از ناز بر همه مست آمدست دوش و در من شکسته است هرجا که شیشه دل پر خون عاشقی است آن سنگدل برهگذر من شکسته است غوغای عشق بر در و بامش ز دیگران سنگ غم از میانه سر من شکسته است من چون خمیده پشت نگردم که در فراق بار چو کوه او کمر من شکسته است دی خنده کرد آن بت و گفتا شکر فروش اینست کز لبش شکر من شکسته است اهلی بشاخ وصل چو بلبل کجا رسم کز سنگ جور بال و پر من شکسته است اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103377