گذشت در هوست عمر و یک نفس باقی است هنوز تا نفسی هست این هوس باقی است بهار عمر خزان گشت و گل برفت از باغ هنوز مرغ مرا ناله در قفس باقی است بسوخت با تو شکر لب رقیب روسیهم شکر نماند مرا زحمت مگس باقی است برفت صید مرادم ز پیش چشم و هنوز هزار تیر ملامت ز پیش و پس باقی است اگرچه دین و دل از دست رفت غم نبود بپایبوس تو ما را چو دسترس باقی است اگرچه سوخت چو شمع و نفس نزد اهلی هنوز طعنه یاران همنفس باقی است اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103389