شنیدم که دیناری از مفلسی
بیفتاد و مسکین بجستش بسی
به آخر سر ناامیدی بتافت
یکی دیگرش ناطلب کرده یافت
به بدبختی و نیکبختی قلم
برفتهست و ما همچنان در شکم
نه روزی به سرپنجگی میخورند
که سر پنجگان تنگ روزی ترند
بسا چارهدانا بسختی بمرد
که بیچاره گوی سلامت ببرد
سعدی : بوستان : باب پنجم در رضا : حکایت
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/10344