نه عاشق است که واله بر وی چون مه تست که مرده متحرک چو سایه همره تست طبیب من بتغافل نپرسی احوالم وگرنه حال که فوت از ضمیر آگه تست برون خرام و برحمت ز خاک ره برگیر سر سپهر که بر آستان خرگه تست بر آستان تو تنها سر بتان نبود که تکیه گاه مه و مهر خشت درگه تست بدیر و صومعه ایدل کسی ندارد خواب ز بسکه شب همه شب ذکر الله الله تست تو کی رسی بته کار جام می ای عقل برو که درد سر ما ز فکر بی ته تست امید وصل ببر اهلی از قد آن سرو که مرد بخت بلندش نه دست کوته تست اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103533