گر یار مرا میل من خسته بسی نیست من دانم و او محرم این راز کسی نیست گر بوالهوسان را هوس شربت وصل است مارا بجز از چاشنی غم هوسی نیست من بنده آن شوخ که از تندی و تلخی بر شکرش آلایش چشم مگسی نیست جور و ستم یار کشم تا نفسی هست چون طاقت نادیدن یرام نفسی نیست آن مرغ که از صحبت گلزار خروشد گو شکر کن آخر که چومن در قفسی نیست گر پیش و پسی در ره عمرست زمردن در راه شهیدان وفا پیش و پسی نیست آنرا که بود عهد و وفا با همه اهلی جز پیر خرابات درین راه کسی نیست اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103535