نصیب ما نشد از وصل یار جز غم هیچ بوعده یی ز دهانش خوشیم آنهم هیچ بیا که تجربه کردیم و غیر دیدن تو جراحت دل ما را نبود مرهم هیچ ببوسه یی دل بیچاره یی بدست آور کزان شکر که تو داری نمیشود کم هیچ تو نوبهار دل و جان عاشقی بازآ که در جهان نتوان یافت بی تو خرم هیچ ز بزم ما شرف صحبت تو مقصودست بهشت اگرنه مشرف بود به آدم هیچ بیار باده بگو باد برد عالم را که پیش همت اهلی است هردو عالم هیچ اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103572