چشم ز گریه خانه مردم پر آب کرد طوفان اشک من همه عالم خراب کرد گفتی لب مراست بدلها حق نمک حقا که این نمک جگر من کباب کرد ز امید می ز لعل تو مردیم در خمار با ما شراب لعل تو کار سراب کرد وصلت نصیب مردم بیدار شد ز بخت مارا بعشوه نرگس مستت بخواب کرد حسنت چراغ دیده و دل هر دو بر فروخت کاری که کرد حسن تو کی آفتاب کرد اهلی رضای دوست پسندد ز کام خود از هرچه خوانده است همین انتخاب کرد اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103588