لعلت بخنده هرچه دلم از تو خواست کرد صد وعده دروغ بیک خنده راست کرد مقصود ما هلک شدن بود غایتش عشق تو آنچه غایت مقصود ماست کرد برقی ز آفتاب رخت درچمن فتاد بازار گل چو خرمن مه روبکاست کرد دیدی که چشم مست تو چون خواست قتل ما نگذاشت جای آشتی و هرچه خواست کرد باور مکن که چرخ جفا کار کج نهاد کاری چنانکه خاطر ما خواست راست کرد اهلی برید دل ز طمع ای شکر لبان از جان گذشت و آنچه مراد شماست کرد اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103591