خوبان که نیش بر جگر ریش می زنند نوشی نمی دهند چرا نیش می زنند خار از دلم بزخم زبان کی برون شود؟ بیهوده سوزنی به دل ریش می زنند در حیرتم که ماه وشان از چراغ حسن آتش چرا بخرمن درویش می زنند ره بر بتان بعقل که بندد؟ که این سپاه اول بعقل مصلحت اندیش می زنند پیش سگان او که ملک در حساب نیست بیگانه مردمی که دم از خویش می زنند اهلی صبور باش که مرهم پذیر نیست زخمی که گلرخان جفا کیش می زنند اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103595