یکی را ز مردان روشن ضمیر امیر ختن داد طاقی حریر ز شادی چو گلبرگ خندان شکفت نپوشید و دستش ببوسید و گفت: چه خوب است تشریف میر ختن وز او خوب تر خرقهٔ خویشتن گر آزاده‌ای بر زمین خسب و بس مکن بهر قالی زمین بوس کس سعدی : بوستان : باب ششم در قناعت : حکایت گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/10361