باز شمعم خانه روشن، کوری اغیار کرد عاقبت دود چراغ شب نشینان کار کرد صد هزاران عاشق گل گشت و کس آهی نزد مدعی از زخم خاری شکوه بسیار کرد در سر بازار حسنش گل خریداری نیافت گرچه چندین گل فروشی گل درین بازار کرد دور ازان لبها نمی خواهم حیات و زندگی زانکه هجر او مرا از زندگی بیزار کرد پرده بگشود آن گل و اهلی ز حیرت دم نزد گرچه با خود همچو بلبل صد سخن تکرار کرد اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103627