زلف یار از دست رفت و دل ازو دیوانه ماند مشک رفت از خانه اما بوی او در خانه ماند خانه ناموس کندم از پی گنج مراد آن نیامد عاقبت در دست و این ویرانه ماند شمع چندان سر کشید از ناز کز برق فنا خود نماند و داغ حسرت بر دل پروانه ماند ساغر عشرت شکست و هر کسی راهی گرفت عاشق افتاده دل در گوشه میخانه ماند گرچه آن شوخ پریوش را نماند آن حسن و ناز اهلی سرگشته باری از غمش دیوانه ماند اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۶۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103629