فلک بدور تو طفلی که در وجود آورد کجا به مسجد و محراب سر فرود آورد کسی که قبله گهش آن دو طاق ابرو شد نهاد سر بزمین و ترا سجود آورد دلم که کرد ز سودای عقل جمله زیان زیان او همه از عشق رو بسود آورد تو شاه حسنی و مهمان عاشق درویش مرنج از آنکه می و نقل دیر و زود آورد کباب کن دل و خونش تو می برغبت خور که ناتوان تو در خانه آنچه بود آورد فغان که مطرب مجلس ز نشتر مضراب خراش در رگ و جان از خروش عود آورد مرا چو صورت آیینه روی او اهلی هزار بار عدم کرد و در وجود آورد اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103631