ترک دین بهر تو چون عاشق مسکین ندهد کفر باشد که برای تو کسی دین ندهد رسم عادت بهل ایخواجه که افتاده عشق ترک معشوق پی ملت و آیین ندهد دست در دامن گل زن که خس و خار چمن گر صدش آب دهی سنبل و نسرین ندهد هم می کوثر و هم آب عنب جوی که دوست نه کریمی است که گر آن ندهد این ندهد تا نشویی دهن از سرکه ابرو ترشان هرگزت ساقی ما شربت نوشن ندهد طوطی ساده دل آموخت ز آیینه سخن کس بمرغ چمنی عشق تو تلقین ندهد قصه شوق بگو اهلی و اندیشه مکن سخن راست کرا زهره؟ که تمکین ندهد اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103639