فراخ دستی گل داد عیش و مستی داد شکست کار دل غنچه تنگدستی داد بهم عنانی عقل از غم جهان که رهد؟ خوش آنکه در غم عالم عنان بمستی داد مکش ز دار فنا سر ز پستی همت که سر بلند نشد هرکه تن به پستی داد فغان من چه عجب زان دهان که پیدا نیست ز نیستی است فغان کس نزد ز هستی داد خدا پرستی اهلی کنون چه سود دهد که همچو بر همنان داد بت پرستی داد اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103653