سر من اگر نشانی ز در کنشت دارد چکنم کسی چه داند که چه سرنوشت دارد بصلاح و پند مردم تن من چگونه چون خم نشود سرشته می که چنین سرشت دارد نرسد بدرد نوشان المی ز سیل فتنه که سراچه محبت نه بنای خشت دارد چو قدح کشیم رنجد چو کنیم توبه گوید که هنوز عاشق ما غم خوب و زشت دارد چو شراب خورد اهلی ز کف حبیب امشب که حواله صبوحی به می بهشت دارد اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103674