گفتم ار عاشق شوم گاهی غمی خواهم کشید من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید زهر پنهان در می عشق است اما دلکش است کشته هم گر میشوم زین می دمی خواهم کشید چشم خونریز تو گر مردم کشی زین سان کند در سر کوی تو هر دم ماتمی خواهم کشید آتش محرومیم تیزست و نتوان باتو گفت این سخن باری بگوش محرمی خواهم کشید چاک شد زان لب دلم اهلی کمال شوق بین کاین چنین زخمی بیاد مرهمی خواهم کشید اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103680