چو نافه تا جگرم غرق خون نخواهد شد خیال خال تو از دل برون نخواهد شد جفا بر اهل محبت ز گردش فلک است فلک بطالع ما واژگون نخواهد شد بروزگار شدم بت پرست و توبه ز عشق بروزگار شود هم کنون نخواهد شد مباد کز سر کویت روم و گر بروم بغیر بخت بدم رهنمون نخواهد شد چو لاله ظاهر حالم بجرعه یی خوش کن اگر چه مرهم زخم درون نخواهد شد اگر چه باد فنا بیستون ز جای برد غبار کوهکن از بیستون نخواهد شد به زخم هجر نهادیم همچو اهلی دل طمع ز وصل بریدیم چون نخواهد شد اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103764