مرا در نظامیه ادرار بود شب و روز تلقین و تکرار بود مر استاد را گفتم ای پر خرد فلان یار بر من حسد می‌برد شنید این سخن پیشوای ادب به تندی برآشفت و گفت ای عجب! حسودی پسندت نیامد ز دوست که معلوم کردت که غیبت نکوست؟ گر او راه دوزخ گرفت از خسی از این راه دیگر تو در وی رسی سعدی : بوستان : باب هفتم در عالم تربیت : حکایت گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/10380