دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بود غرقه بخون دل شود گر همه چشم من بود آه که گیردم نفس راه گلو ز بخت بد در نفسی که بامنش یار سر سخن بود می بدهم که بیخودی می نهلد که چون منی خون خورد و لب تواش پیش لب و دهن بود گر بگشایی ام کفن لاله صفت ز بعد مرگ زآتش داغ غم دلم سوخته در کفن بود مردم روزگار را ماتم اگر ز مردن است اهلی نا امید را ماتم زیستن بود اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103858