ناقه لیلی که سر در کوه و هامون میکند در بن هر خار جستجوی مجنون میکند گوش بر افسانه من خلق را دفع ملال این حکایتها که من دارم جگر خون میکند زنده ام من از غم دل پس دلی کو بی غم است یارب او زندگانی در جهان چون میکند خار خارم میدهی از رشگ زان دورم که تو با تو بودن جان من در دل افزون میکند حال گفتن با تو اهلی را ندارد فایده حالیا دردی ز دل یکباره بیرون میکند اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۰۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103862