یار از سر کوچه چو مه برآمد هر گوشه هزار وه برآمد برخاست قیامتی که در صبح ماه شب چارده برآمد سرمست به خانقه گذر کرد فریاد ز خانقه برآمد مقصودم از او هلاک خود بود مقصود بیک نگه برآمد یعقوب صفت بسوخت اهلی تا یوسف او زچه برآمد اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103868