شد سگش یار رقیب و جور با خود میکند با بدان هر کو نکویی میکند بد میکند سرو من در باغ و نگشاید در من باغبان باغبان هم ناز بر من زان سهی قد میکند در بیابان عدم سر مینهم دیوانه وار زلف چون زنجیر او بازم مقید میکند می زدن کی از سفال آنسگ کو حد ماست ما چه سگ باشیم او خود لطف بیحد میکند سر بنه بر آستان او بامید قبول گر قبولت میکند اهلی و گر رد میکند اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103889