چند آن می لب عاشق مخمور به بیند چند آب خضر تشنه لب از دور به بیبند از روی تو کی سیر شود عاشق اگر هم از صبح ازل تا نفس صور به بیند تا گنج غم عشق تو در خانه دلهاست یک خانه که از جور تو معمور به بیند؟ دزدیده ز مردم نگرد روی تو عاشق ور دست دهد هم زتو مستور به بیند روشن شودش صبح سعادت ز جمالت هرکس که ترا در شب دیجور به بیند مجنون صفت از خلق رمد آهوی سرمست گر یکنظر آن نرگس مخمور به بیند از خاک شهیدان غم عشق دمد نور اهلی چه خوش آن دیده که این نور به بیند اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103943