ساقیا مستم لب خود از لب من دور دار ورنه گر گستاخیی آید ز من معذور دار دردمند عشق را راحت گر از بیداد تست یارب این راحت ز جان دردمندان دور دار هر کرا در ظلمت غم چشم بیرون رفتن است گو چراغ می براه دیده پرنور دار ای حریف بزم وصل از غیرت جانان بترس یا طمع از جان ببر یا راز ازو مستور دار خانه تن عاقبت اهلی ز پا خواهد فتاد تا توانی خانه تن را بمی معمور دار اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103977