حال من دور از آن جمال مپرس رنگ و رویم بین و حال مپرس پرسی از من که چیست حال دلت گر ز من میکنی سیوال مپرس عشق از آغاز حال خون رز است حال اینست و شرح حال مپرس کشته هجرم ای فرشته من هرچه میپرسی از وصال مپرس مردم از هجرت ای طبیب که گفت کز من خسته سال سال مپرس روی او بین و حال ما دریاب هیچ از زلف و خط و خال مپرس اهلی امید از آن پری است محال گرنه مجنونی از محال مپرس اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104022