چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم و ز سوختگی طاقت نظاره نداریم چون ما دل صد پاره ز مهر تو که دارد؟ اینست که طالع ز تو یکباره نداریم عیش دو جهان سهل بود بر دل ما لیک با حسرت شیرین دهنان چاره نداریم حال دل گمگشته ما شهره شهرست ما خود خبری از دل آواره نداریم هرچند که سرگشته ز هجریم چو اهلی خوشباش که رشک مه و سیاره نداریم اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104127