سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام
مفکن که من ز طالع خود دلشکسته ام
خونا به گر شدست سرشگم عجب مدار
داغ درون خویش بآن آب شسته ام
ای مرغ نامه بر، ز گزند ایمنی که من
تعویذ چشم زخم ببال تو بسته ام
من چون روم ز کوی تو کز چشم خونفشان
خونم گرفته دامن و در خون نشسته ام
اهلی اگر چه سوختم از داغ عشق او
تا همچو شمع کشته نگردم نرسته ام
اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۰۲
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/104164