گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدیم تا ندیدیم سگ کوی تو آدم نشدیم آه ازین گرمی بازری که پروانه صفت سوخت شمع تو صد از ما و یکی کم نشدیم بجز از مردمیی کاهوی چشم تو نمود هرگز آسوده دل از مردم عالم نشدیم دیگران یار تو و ما بگدایی راضی بخت بد یار نشد آخر و آنهم نشدیم گرچه بیدین و دل از عشق چو صنعان گشتیم لله الحمد کز اقبال تو بیغم نشدیم اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104211