همین خرسندی ام بس گرچه دور از محفلش گردم که نام عاشقی چون بشنود من در دلش گردم عجب بحریست عشق او که گر در خون شوم غرقه هنوز آن زهره ام نبود که گرد ساحلش گردم ز شوق دست و تیغ او برقص آیم گه کشتن اگر آندولتم باشد که مرغ بسملش گردم چو گل از غنچه آنمحمل نشین چونروی بنماید بهل ایساربان باری که گرد محملش گردم من آن دیوانه ام اهلی که با مجنون چو بنشینم ز داغ عشق و سوز دل چراغ منزلش گردم اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104228