ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ام شکسته تر ز هلالم ببین که چون شده ام تو خواستی جگرم پاره پاره لاله صفت بهر صفت که تو میخواستی کنون شده ام مرا بحلقه مستان زنده دل ره نیست که من ز دایره زندگی برون شده ام برون فتاده چو پروانه ام ز صحبت شمع ز بسکه سوخته از آتش درون شده ام چو سبزه خشک شدم راز دل نگفتم هیچ اگرچه جمله زبانم عجب زبون شده ام دلم ز گریه خون گرچه سوختم باری شکفته تر ز گل اشک لاله گون شده ام مرا به گلشن وصل تو جای بایستی به گلخن از ستم بخت واژگون شده ام مگو که کوهکنم از ستمکشی اهلی که من ز بار ستم کوه بیستون شده ام اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104243