در چاره مرهم بدل پاره بماندم از چاره گری بود که بیچاره بماندم هر بار امید نظری داشتم این بار نومید ز دیدار تو یکباره بماندم جان رخت سفر بست و تو از دیده برفتی من پشت بدیوار ز نظاره بماندم آواره شدم از سر کویت من مجنون کس یاد نکرد از من و آواره بماندم اهلی همه کس شاد شد از خوان وصالش محروم من از بخت ستمکاره بماندم اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104253