ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم با دشمن و با دوست دل از کینه بشستیم تا برق رخ ساقی ما در قدح افتاد دست از خود و از خرقه پشمینه بشستیم المنه لله که بیک جرعه وصلت درد از دل و دل از غم دیرینه بشستیم گر داشت دل ما قدری گرد کدورت بازآی که ما گرد ز آیینه بشستیم پرخون مکن از زخم ستم سینه اهلی اکنون که بصد خون جگر سینه بشستیم اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۰۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104265