دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن گه منم باز پس از سایه و گه سایه ز من ایکه چون سایه مرا مهر تو برداشت ز خاک چونکه بر داشتیم باز بخاکم مفکن رچه خواهی بکن آزار دل زار مکن جام جم گر شکنی غم نبود دل مشکن باغبان جامه درد همچو گل از دست رخت که بدور تو نگه کس نکند سرو و سمن بقلم هم نکشد مثل تو صورتگر چین سرو نازی که بود لاله رخ و غنچه دهن آفتابا بچمن گر گذری سرو صفت سجده قد تو چون سایه کند سرو چمن اهلی از داغ بتان شرط وفا سوختن است یا بسوز از غم او یا ز وفا لاف مزن اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104298