ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من سر تا قدم بلای سیاهی برای من با جامه سیاه که در عین شوخیی دلجوتری ز مردمک دیده های من چشم تو گرچه کشت بیک دیدنم ولی بود آن نگاه کردن او خونبهای من گر یک جفا کنی تو و من صد وفا هنوز ارزنده جفای تو نبود وفای من اهلی مگو که بخت شود یار عاقبت گر کار من بیاری بختست وای من اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104315