باده مینوش و بدین مشغله میگذران کار عالم گذرانست تو هم میگذران تو پسندیده خصالی و کرم شیوه تست هرچه از ما نپسندی بکرم میگذران جام جم گر نبود همت خود دار بلند باده مینوش و بصد حشمت جم میگذران فکر فردا مکن امروز دل خود خوشدار در دل اندیشه نا آمده کم میگذران ساقی امروز که دریای کرم در جوش است کشتی غرقه ز گرداب عدم میگذران گه گهی دست من پیر بجامی می گیر وز گذر گاه غمم یکدو قدم میگذران اهلی از دوست بجز زخم ستم چون نرسد بگذر از مرهم و با زخم ستم میگذران اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104346