بنمای آتشین رخ و مست شراب شو ماییم و پاره جگری گو کباب شو برخیز اگر هوای صبوحیست ایگلت حاجت بصبح نیست تو خود آفتاب شو خود را مده بخواب که دارم حکایتی بشنو فسانه من و آنگه بخواب شو یکباره عاشق از در خود همچو سگ مران گاهی بلطف کوش و گهی بر عتاب شو یا چشمه حیات بپوش ای خضر ز خلق یا دستگیر تشنه بیک جرعه آب شو کشتی باده کشتی نوحست پیش ما گو سیل غم ببار و جهان گو خراب شو تا کی عذاب دوزخ هجران کشد کسی اهلی ببر ز خویش و خلاص از عذاب شو اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104380