مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو گل شده بلبلان خاموش و مرغ هرزه گو بلبل شده آفتاب من که سوزد برق حسنش خشک و تر سبزه تر بین که گرد عارضش سنبل شده در کمین صید دل از زلف و خال و چشم مست فتنه ها دارد سرفتنه آن کاکل شده دیگرانرا جزوییی گر سوخت برق حسن او خرمن صاحبدلان بر باد جزو و کل شده همنشین آسان نشد اهلی بدان سر و سهی باغبان خون خورده عمری تاقرین گل شده اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۳۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104399