دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل سیه گل ندهد بغیر از این آب و هوای خانقه مومن و بت پرست را کعبه و دیر قبله شد کافرم ار مرا بود غیر در تو قبله گه گرچه بجستجوی مه فتنه شوند مرد و زن گر تو به بام بر شوی کس نکند نگه به مه هرکه شراب میخورد بیرخ ساقیی چو تو عمر عزیز میکند در سر کار می تبه ای تو بهشت عاشقان حسن تو شد قیامتی وه وه ازین جمال تو این چه خطست و چهره وه گر مه و آفتاب من دیده ام از هوای تو در صف عاشقان تو روسیهم ازین گنه اهلی از آنپری مکن چشم بحال خویشتن ترسمت از نظر رود تا تو بخود کنی نگه اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104430