عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی مارا چو سایه از بر خود دور کرده یی ای مست نرگس تو جهانی ز جام عیش ما را بزهر چشم چه مخمورکرده یی یکذره نیست در دلت ای آفتاب مهر خود را بمهر بهر چه مشهور کرده یی آخر سگ توایم چرا ز آستان وصل ما را بسنگ تفرقه مهجور کرده یی بازآ که دست هجر ز بنیاد میکند جان خراب را که تو معمور کرده یی مردم ز رشک آینه از وی چه دیده یی کآن را همیشه مونس و منظور کرده یی اهلی بخواجگی ز ره بندگی رسید آزاد خویش را بچه دستور کرده یی اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104435