میان خلق میخواهم که توسن بر سرم تازی تن فرسوده ام در چشم مردم توتیا سازی حدیث آتش انگیزت چنان سرگرم خویشم کرد که گویی گر سخن با غیر آتش در من اندازی طبیب دردمندانی ولی مغروری حسنت چنان دارد که با بیمار خود هرگز نپردازی ازین آهسته تر میرو که میتازی سمند آخر ترا با گو بود بازی حریفانرا بسر بازی دعای عاشقان تعویذ معشوق است از آن اهلی بعشق خویش مینازد تو گر بر حسن میتازی اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104498