دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی
گویی که شربتی ز می کوثرم دهی
تلخ است بیتو زندگی من مگر که تو
از وصل خویش زندگی دیگرم دهی
مستسقیم من و تو طبیب زلال وصل
چندانکه بیشتر طلبم کمترم دهی
ای من سگ تو درد سفالی کرم کنم
من کیستم که باده ز جام زرم دهی
طوطی صفت طمع نکنم کز شراب لعل
مستم کنی و در شکرستان سرم دهی
خواهم که یکنفس بنشینی برابرم
ساقی شوی ز نرگس خود ساغرم دهی
لب تشنه ام چو اهلی و از جرعه لبت
یکقطره ز آن به است که صد گوهرم دهی
اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۷۱
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/104533