ایکه گویی که بحسن سخن من اهلی اضطرابی ننمود و لب تحسین نگشود بخدایی که مرا گنج معانی داده ست که بسرمایه کس همت من نیست حسود لیکنم دیده و دل جان سخن می طلبد چکنم صورت بیجان دلم از کف نربود گر تو نقشی بنمایی که دل از کف ببرد کافرم گر نکنم پیش تو صد بار سجود اهلی شیرازی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104695