مدام محرم صهبا بود پیاله ما به گرد مهر تنیده ست خط هاله ما زهی ز گرمی خویت نفس گرانمایه گداز ناله ما آبیار ناله ما چمن طراز جنونیم و دشت و کوه از ماست به مهر داغ شقایق بود قباله ما به دل ز جور تو دندان فشرده ایم و خوشیم ز استخوان اثری نیست در نواله ما تو زودمستی و ما رازدار خوی توایم شراب درکش و پیمانه کن حواله ما درازی شب هجران ز حد گذشت، بیا فدای روی تو عمر هزار ساله ما جنون به بادیه پرداز گلستان بخشید سواد دیده آهوست داغ لاله ما ز سعی هرزه به بیحاصلی علم گشتیم چو باد بید پدید آمد از اماله ما همین گداختن است آبروی ما غالب گهر چه ناز فروشد به پیش ژاله ما غالب دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/105874