سموم وادی امکان ز بس جگر تابست گداز زهره خاکست هر کجا آبست مرنج از شب تار و بیا به بزم نشاط که پنبه سر مینای باده مهتابست به خوابم آمدنش جز ستم ظریفی نیست خدا نخواسته باشد به غیر همخوابست ز وضع روزن دیوار می توان دانست که چشم غمکده ما به راه سیلابست ز ناله کار به اشک اوفتاده دل خون باد ز شرم بی اثری ها فغان ما آبست ز وهم نقش خیالی کشیده ای ور نه وجود خلق چو عنقا به دهر نایابست نگه ز شعله حسنت چه طرف بربندد چنین که طاقت ما را بنا ز سیمابست به عرض دعوی همطرحی تو خوبان را نگه در آینه همچون خسی به گردابست زمین ز نقش سم توسن تو ساغرزار هوا ز گرد رهت شیشه می نابست قوی فتاده چو نسبت ادب مجو غالب ندیده ای که سوی قبله پشت محرابست غالب دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/105898